شهید افشین یقینعلی
شهید افشین در شهريور ماه 1349 در روستای سبوکوچک لواسان از پدر و مادری مؤمن و فرهنگی به دنیا آمد. نام پدرش عزیزالله و نام مادرش سروش عليپناهي است. فرزند دوم خانواده است و پنج برادر دارد.
شهید افشین تحصیلات دوره ابتدائی و راهنمائیاش را در سبوکوچک گذراند و سه سال دبیرستانش را در ناران، مدرسه شهید منتظری درس خواند. سال چهارم نظري را هم در دبيرستان جلال آلاحمد تهران ثبت نام كرد ولي به تحصيلش ادامه نداد!
شهید افشین علاقه داشت به جبهه برود. پدر و مادرش میخواستند پسرشان که از استعداد خوبی برخوردار بود، درسش را تمام كند. ولی شهيد افشين قبول نکرد. او و برادر بزرگترش در زمستان سال 66 همزمان به جبهه رفتند.
شهید افشین با لشگر ده سیدالشهداء به غرب اعزام شد. در عملیّات بیتالمقدس 2 به عنوان آرپیجیزن شرکت کرد و در تاریخ 66/10/10 در جبهه ماووت به شهادت رسید. پیکر مطهرش در خاک دشمن ماند. سرانجام در تاریخ 74/11/3 به میهن رجعت کرده و در گلزار شهدای سبوکوچک در کنار عموی شهیدش به خاک سپرده شد.
سیدمحمد جوزی ( رزمنده)
عملیّات بیتالمقدس 2 در دی ماه سال 1366 توسط ایران اسلامی علیه رژیم بعثی عراق در ضلع غربی شهرک ماووت عراق انجام شد. در این عملیّات پلی نصب شد که لشگرهای ده سیدالشهداء (ع) و 31 عاشورا از آن عبور کردند و نیمه شب عقبۀ دشمن را محاصره نمودند.
عظمت این پل و شرایط سختی که این پل در آن نصب شد، آنقدر مهم است که هاشمی رفسنجانی یک خطبه از نماز جمعه تهران را به آن اختصاص داده است. (یکی از نماز جمعههای اول یا دوم بهمن 1366 که موجود است و عظمت این عملیّات را نشان میدهد. ) به هر حال خوشا به حال آنان که از این پل گذشتند و به شهادت رسیدند. زیرا قطعاً از پل صراط هم به راحتی خواهند گذشت.
مهدی حسینمهدی (همرزم)
من در سال 66 در عملیّات بیتالمقدس 2 با شهید افشین در منطقه ماووت عراق بودم.
منطقۀ ماووت شرایط خیلی سختی داشت. هوا سرد بود ولی این شرایط سخت مانع پیشروی رزمندگان نمیشد. من یادم هست شهید افشین در زیر آتش سنگین دشمن بدون ترس رفت و آمد میکرد.
افشین کمک آرپیجی زن بود و تند و تند گلولههای سنگین قبضۀ آرپیجی را به همرزمش میرساند. در روز اول، همرزم افشین با ترکش خمپاره به زمین افتاد و شهید شد. من دیدم افشین اصلاً روحیّهاش را از دست نداد و سریع خودش گلولههای آرپیجی را داخل قبضه گذاشت و به سمت دشمن که مرتّب به سمت ما آتش میریخت، فرستاد. برای من دیدن این صحنه خیلی جالب بود که قبضه و گلولۀ آرپیجی در دستان افشین جا نمیگرفت و به زمین کشیده میشد. چون جثۀ افشین خیلی ریز بود.
با این حال من هم با یک موج گرفتگی زمینگیر شدم و از عملیّات باز ماندم ولی پیشروی افشین به سمت دشمن را دیدم.
نامه شهید افشین
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و با سلام بر آقا امامزمان و نائب برحقش امام خميني و با سلام بر كليه شهيدان و جانبازان و مجروحان و اسيران و مريضهاي اسلام. با سلام بر پدر و مادر عزيزم! اميدوارم كه حالتان خوب باشد و در محيط باصفاي خانواده و در كنار برادران عزيزم، رزمندگان اسلام و امام عزيز را دعا ميكنيد. اگر از حال اينجانب جويا باشيد بهحمداله حالم خيلي خوب است و دعا به حال امام و بعد به حال شما ميكنم. من در روز دوشنبه كه در خيابان روبروي پايگاه شهيد بهشتي همديگر را ديدار كرديم، به پادگان وليعصر رفتيم و از آنجا بعد از اذان سوار اتوبوس شديم و بعد در ساعت 12 به پادگان در اهواز رسيديم و دستهبندي شدهايم و به گردان قمربنيهاشم رسيديم. ضمناً روزي كه از مرخصي اهواز برگشته بودم، علي نقيان را ديديم و ما را پيش بچههاي لواسان برد كه محمدعلي خندان و مجيد نخلي و علي حقگو و محمدابراهيم احيايي در اينجا ميباشند و انشاءاله فردا به ديدار آنها ميروم. خوب پدرجان! ديگر حال شما چطور است؟ مامان و مادرجون و عمو و برادران چه طور هستند؟ سلام مرا به همۀ آنها برسانيد و از طرف من قدرت را ببوسيد. مادرجون و آقاجون و دايي مجيد و وحيد چطورند؟ سلام مرا برسانید از طرف من از دايي مسعود و عمه پروین عذرخواهي كنيد كه از آنها خداحافظي نكردهام. خوب در پايان مرا ببخشيد كه سر شما را به درد آوردم به كليه فاميلها و آشنايان، خالهها و شوهرخالهها و عمهها و شوهرعمهها و داييها سلام برسان و عمو و زنعمو و عمو يداله سلام برسانيد. به اميد پيروزي رزمندگان اسلام. 21/12/65
وصیّتنامه شهید افشین
بسمه تعالي
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.
البته نپنداريد كه شهيدان راه خدا مردهاند بلكه زندهاند به حيات ابدي ودر نزد خدا روزی خواهند خورد.
درود خدا و بندگان او بر محمد (ص) و امامان معصوم و با سلام و درود بيپايان بر امام خميني و كليه شهيدان.
هم اكنون كه مشغول نوشتن وصيّتنامه هستم در اين فكرم كه هيچ كلامي زيباتر از كلام خدا نيست! چه در احاديث و چه در قرآن. به هر حال خيلي بهتر ميدانم كه اصل مطلب خود را با كلام خدا شروع كنم. بارالهي! گناهان، مرا نزد تو شرمسار ميكند و توان آن ندارم كه در مقابل تو سخن بگويم و جز با اميد به رحمت بيانتهاي تو توان سخن گفتن را باز نمييابم. قرآن ميفرمايد:
ان الذين آمنوا وهاجروا في سبيل الله أولئك يرجون رحمت الله و الله غفور رحيم.
آنان كه به دين اسلام گرويدند و از وطن خود هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند اينان اميدوار و منتظر رحمت خدا باشند كه خدا بر آنها بخشاينده و مهربان است.
آري تو بخشندهتر و مهربانتر از آني كه من فكر ميكنم. خدايا! من از رحمتت نااميد نميشوم و از تو خواستار بخشش و عفو ميباشم از تو ميخواهم گناهان مرا بیامرز! بارالهي! هم اكنون با خود ميگويم كه آيا چه كاري كردم كه اين همه از تو طلب ميكنم اما خودت فرمودی ادعوني استجب لكم. بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را. اي خداي من! تنها دعاي من آن است كه اللهم الرزقنا توفيق الشهادت في سبيلك؛ خدايا توفيق شهادت را در راه خودت نصيبم كن و با كشته شدن من در راه اسلام، من را جز به شهادت به لقائت نخوان! خدايا از تو ميخواهم به من عمري [عنایت] فرما همراه خدمت به اسلام و مسلمين! مرا صبحگاه بحال خود وامگذار!
حال كلامي با امت حزبالله و شهيد پرور دارم. اي امت حزبالله! هرگز مانند مردمان كوفه نباشيد كه امام را تنها بگذاريد. هرگز اين سيد و نائب آقا امامزمان را تنها نگذاريد و جبهه را خالي نگذاريد و سنگر هميشگي مسلمين را گرم نگهداريد.
وقاتلوفي سبيل الله الذين بقاتلوئكم و لا تحتدون ان الله لا يحب المعتدون.
و در راه خدا با آنانكه به شما به جنگ برميخيزند، جهاد كنيد! وليكن ستمكار نباشيد كه خدا ستمكاران را دوست ندارد.
اي امت حزبالله و شهيد پرور پشت جبههها را نيز خالي نكنيد و سعي كنيد پليديها و نيرنگ دشمنان داخلي پاك سازيد. پدرومادر عزيزم! مرا حلال كنيد و اگر بياحترامي به شما كردم مرا ببخشيد! از خدا خواستارم كه به شما صبر عطا كند و تو اي مادر مهربان! هنگامي كه خبر شهادت مرا شنيدي، اينطور مجسم كن كه شب عروسي من ميباشد و اين را نبايد فراموش كني كه در شب عروسي مادر گريه نميكند. اگر ميخواهي گريه كني به ياد قهرمانهاي كربلا و شهيدان گريه كن. هرگز براي من سياه نپوش انشاءاله كه تو را در نزد حضرت زهرا سربلند گردانم. و شما اي برادرانم! راه حسين (ع) و شهيدان ديگر را ادامه دهيد و سعي نكنيد مرتكب گناهي شويد كه در آن دنيا در مقابل حسين (ع) شرمنده باشيد. هرگز نماز و روزه و فرائض ديني خود را ترك نكنيد و جبههها را خالي نگذاريد، منافقين در پشت جبهه به اعمال ننگين خود ادامه دهند و درستان را بخوانيد كه مملكت ما به تحصيل كردگان حزبالله نيازمند است.
در خاتمه از كليۀ كساني كه حقشان توسط من پايمال گرديد و يا غيبتشان را كردم و تهمتي به آنها زدم طلب بخشش دارم و دعا به جان امام و نصرت رزمندگان فراموش نشود.والسلام. افشین
التماس دعا 18/1/66